پشت به من کرد و گفت
موهایم را بباف...
تار به تارش بوی خوش زندگی میداد
زیر لب گفتم
ناب ترین لحظه یعنی این...!
خندید و شانه بالا انداخت ...
لب های لعل اناری
چشم های خمارش
بوی موهای سیاهش
مست میکند بدتر از شراب هزارساله ...
این چه رازی بود
بین من و موهایش...؟!
من محکوم به اعدام
چه خوش است این طناب دار
او چه می دانست
پاییز ۱۴۰۱
نظرات |
پست نظرات |